خشک آباد خشک آباد همینجاست بیا ! نويسندگان مثل خواب آب چرت ابرها
ثانیه ، بزرگ گشته است !
چون که چشم من دگر
از تمام زندگی پر است
من فقط برای ساعتی شکفته ام
بعد از آن جوانه ام
می رود بسوی نیستی به خاک
همچو خمیازه ی امید « کویر»
چون خیال او ، کنار دست من
بی دلیل پرپر است
من فقط برای لحظه ای دلم
می تپد برای لحظه ای به شوق
بعد از آن
بعد از آن سکوت می کند به پاس احترام نام تو
من میان انزوای برکه ها
مثل جاری روان بی سکون
مثل رقص یک رکود
گریه می کنم تمام خویش را....!
سروده ی عبداله سلامت نظرات شما عزیزان: سلام دوست عزیز
واقعا ممنون |
||
![]() |